با تو دوباره

داشتم عکسهای آرشا رو نگاه میکردم این عکسو دیدم گفتم به یاد روزهای قشنگ گذشته براش بزارم اینجا ...

...

چند روزه آرشا شدیدا به این دو کار علاقه مند شده و نصف روز مشغول انجام دادنشونه داخل شومینه رو ببینید چه جوری ترکونده با این علاقه مندی ها دیگه کم کم دارم نگران آینده شغلی آرشا میشم ...

امروز سپیده جون آرشا رو سورپرایز کرد و بهش یه جوجه اردک کادو داد آرشا با دیدن جوجه اردکش کلی ذوق کرد کلی جیغ خوشحالی کشید و تمام طول راه برگشت به خونه جعبه جوجوشو رو پاش نگه داشت  وقتی اومدیم خونه بابا سورنا یه جعبه برا جوجو آورد و گذاشتیمش تو جعبه ولی آرشا انقدر جوجو بیچاره رو با جعبه پشت و رو کرد که جوجو رو بردیم تو حمام تا آرشا باهاش بازی کنه البته خیلی جون جوجو تو خطره چون هر لحظه احتمال میره که جوجو له بشه چون آرشا شدیدا دوست داره جوجو رو تو دستاش بگیره سپیده جون ممنون که روزهای پسرم رو هیجان انگیز کردی ...

پسرم داره جای لک دستهاشو از رو دیوار پاک میکنه ...